کسی قرار نیست خوشبخت باشد! خوشبختی حق هیچکس نیست...
#جملهای از کتاب🍃
خبببببب... چی بگم از این کتاب که کلا عشششق بود😍 درسته داستانش عاشقانه بود اما وقتی میگم عشششق بود یعنی خیلی دوسش داشتم😍
رمان ملت عشق رو قبلا یه چیزایی درموردش نوشته بودم... خوب اون رو من فقط روی بخشایی که درمورد شمس و مولانا یا به قولی کتاب عزیز ز.زاهارا بود بیشتر تمرکز میکردم و روی بقیه کتاب سرسری مطالعه میکردم و میگذشتم چون واقعا از خوندن درمورد عاشقانه و حتی دیدنش توی فیلما بدم میاد! یعنی به نظرم اگه داستان میخواد عاشقانه باشه... خوب باشه! اما باید اون چاشنی داستان باشه و ماجرای اصلی یه چیزی غیر از عشق و مثلث و مربع عشقی باشه!
و خوب حالا میرسیم سر یک بعلاوه یک نوشته جوجو مویز💞
نویسنده کتاب که خییییلی مشهوره! و کتابای دیگهای به اسمای من پیش از تو، پس از تو و میوه ممنوعه هم نوشته...
ولی این اولین کتابیه که من ازش خوندم و به نظر منتقدا این بهترین کتابش نیست و بهترین کتابش من پیش از تو هست! اما خوب اینم خیلی دوس داشتم😍
داستان کتاب از اونا بود که قهرمانش زنیه که دوست داره تموم زندگیشو خودش بچرخونه و کلا از اوناس که به کسی وابسته نیست و به نظرم بهترین قسمت ماجرا همینه😃
البته خیلیا میگن دخترای نوجوون به رمانای عشقی علاقه دارن!😣 اما من همین جا بگم که: اقایووووون! و خانووووووما! از این وصلهها به همه نچسبونید! با تشکر!
من از اون کتابا دوست دارم که قهرمانش کسیه که همه فکر میکنن یه بی خاصیته اما نیست! از اونا که قهرمانش با بقیه یا حد اقل تعداد زیادی از ادما فرق داره اما تسلیم نمیشه! و اون کتابایی که قهرمانش یه زنه یا یه دختره که خودش روی پای خودش وایمیسته و تا اونجا که میشه به کسی تکیه نمیکنه! مثل: جودی ابوت (بابا لنگ دراز)، پرین (بی خانمان)، مینا (سه سوت جادویی) و ... جسیکا توماس از کتاب یک بعلاوه یک! و البته خیلیای دیگه!
حالا یکمیهم از اوایل داستان براتون میگم😂 چون خلاصه نوشتن بلد نیستم و یهو گند میزنم به همه چی😂
جسیکا توماس یه زنه خوشخیاله، یعنی از اونا که شعارش اینه: بلاخره حل میشه! یا مثلا یه راه حلی براش پیدا میکنم و شوهرش دوسال پیش به خاطر بیماریش اون و خانواده شو ترک کرده و رفته به یه شهر دیگه که تا وقتی حالش بهتر بشه پیش مامانش زندگی کنه. الان جسیکا مونده و یه دختر ده ساله به اسم تنزی که عاشششق ریاضیه و از ارایش کردن متنفره! و یه پسر به اسم نیکی که البته پسر خودش نیست! پسر زنه قبلیه شوهرشه! و عاشق ارایش کردن و بازیهای کامپیوتریه! و همیشه از دست فیشرها یعنی پسرای خانواده همسایه رو به رویی کتک میخوره! و یه سگ گنده به اسم نورمن که به قول خودشون اندازه یه گاوه اما قدر به موش هم جربزه و عرضه نداره! جسی (توی کتاب بیشتر مخفف اسم جسیکا یعنی جسی به کار میره😃) هم به عنوان نظافت کار میره توی خونههای مردم و کار میکنه هم توی کافه کار میکنه... لباسای بچهها رو خودش میدوزه و کلللل بار خانوده رو دوششه و به نظرش خوشبختی یعنی: ادم قبض برق و اب رو بپردازه و بعدش نگران اینکه حالا چقدر پول براش مونده و چند روز اینده رو چجوری سر کنه نباشه!
طرف دیگهی داستان یه مرده! یه مرد خر پول که اتفاقا جسی توی خونش کار میکنه و این مرد قصهی ما با یه خرابکاری کللللل سرمایه و زندگیشو تقریبا به باد داده و منتظر اینه که وکلای گرونش چه کاری میتونن براش انجام بدن!
حالا اینکه این دونفر چجوری زندگیشون بهم گره میخوره و جسیکا توماس چجوری انبووووووووه مشکلات زندگیش رو حل میکنه! اینکه پسره (نیکی) چجوری یاد میگیره که بدون کشیدن ماری جوانا و سیگار بخوابه و چجوره نورمن، اون سگ بوگندو به یه قهرمان تبدیل میشه رو خودتون بخونید!
چندتا جمله دیگه از کتاب: ادامه مطلب😊
هیچ کس بابت خبر بدی که برایش آوردی از تو تشکر نمیکند.
***
جس گاهی با خودش خیالپردازی میکرد که اگر مجبور نبود همیشه سر کار باشد، چگونه مادری میشد. برای بچهها کیک درست میکرد و میگذاشت کاسه را بلیسند. بیشتر لبخند میزد. روی کاناپه مینشست و با آنها حرف میزد. وقتی بچهها سر میز آشپزخانه نشسته بودند و تکالیف مدرسه انجام میدادند، کنارشان میایستاد، به اشکالاتشان جواب میداد و کمکشان میکرد تا بالاترین نمرهی ممکن را بگیرند.
***
مادربزرگ جس همیشه میگفت کلید یک زندگی شاد، حافظهی ضعیف است. در حقیقت، این حرف را پیش از آنکه دچار زوال عقل شود گفته بود، ولی جس نکته را گرفته بود.
***
«همه به پول فکر میکنند. حتی پولدارها.»
«آره. با این فرق که پولدارها به پول فکر میکنند تا چطوری پول بیشتری ازش درآورند. در صورتی که کسی مثل من همه اش دارد به پول فکر میکند که چطور یک هفتهی دیگر را سر کند.»
***
قضیه این است وقتی تمام مدت دارید به کسی سرکوفت میزنید، نتیجه اش فقط این است که آن شخص به حرفهای خردمندانه تان هم دیگر گوش ندهد.
***
جس یاد حرف نیکی افتاد که چند هفته پیش گفته بود. «آدم فقط یک بار زندگی میکند.» یادش آمد که به نیکی جواب داده بود این حرف فقط توجیهی است که ابلهان به زبان میآورند تا هر کاری که دوست دارند بکنند، بدون اینکه به عواقبش فکر کنند.
***
توی حمام که بودم به این نتیجه رسیدم. در تمام این سالها به بچهها چرند گفتم که دیگران باید آنها را چه جور آدمیببینند. اگر دست از پا خطا نکنند و راه راست بروند، هیچ مشکلی برایشان پیش نمیآید. دزدی نکنید،دروغ نگویید. درست کار باشید. طبیعت هم با شما به درستی رفتار میکند. خب، اینها همه حرف مفت است، نیست؟ دیگران اینجوری فکر نمیکنند.
***
نمیتوان کسی را مجبور به ماندن کرد. اصلا چرا باید به کسی که تو را نمیخواهد چسبید.
***
زندگی مجموعهای از موانع است که فقط باید از آن عبور کرد.
***
قرار نیست کسی در این دنیا خوشبخت باشد، خوشبختی حق هیچکس نیست.
***
آدمها وقتی عرصه بر آنها تنگ میشود دست به کارهای احمقانهای میزنند و تصمیم آنی میگیرند.
شعر طنز: ماه رمضان